Těchto šesti věcí nenávidí Hospodin, a sedmá ohavností jest duši jeho:
شش، بلکه هفت چیز است که خداوند از آنها نفرت دارد و نمیتواند تحمّل کند:
نگاه متکبّرانه،
زبان دروغگو،
دستی که خون بیگناهی را بریزد،
فکری که نقشههای پلید بکشد،
پایی که برای انجام کارهای زشت عجله کند،
شاهدی که شهادت دروغ بدهد
و کسیکه رابطهٔ دوستان و خویشاوندان را به هم بزند.
Očí vysokých, jazyka lživého, a rukou vylévajících krev nevinnou,
شش، بلکه هفت چیز است که خداوند از آنها نفرت دارد و نمیتواند تحمّل کند:
نگاه متکبّرانه،
زبان دروغگو،
دستی که خون بیگناهی را بریزد،
فکری که نقشههای پلید بکشد،
پایی که برای انجام کارهای زشت عجله کند،
شاهدی که شهادت دروغ بدهد
و کسیکه رابطهٔ دوستان و خویشاوندان را به هم بزند.
Srdce, kteréž ukládá myšlení nepravá, noh kvapných běžeti ke zlému,
شش، بلکه هفت چیز است که خداوند از آنها نفرت دارد و نمیتواند تحمّل کند:
نگاه متکبّرانه،
زبان دروغگو،
دستی که خون بیگناهی را بریزد،
فکری که نقشههای پلید بکشد،
پایی که برای انجام کارهای زشت عجله کند،
شاهدی که شهادت دروغ بدهد
و کسیکه رابطهٔ دوستان و خویشاوندان را به هم بزند.
Svědka lživého, mluvícího lež, a toho, jenž rozsívá různice mezi bratřími.
شش، بلکه هفت چیز است که خداوند از آنها نفرت دارد و نمیتواند تحمّل کند:
نگاه متکبّرانه،
زبان دروغگو،
دستی که خون بیگناهی را بریزد،
فکری که نقشههای پلید بکشد،
پایی که برای انجام کارهای زشت عجله کند،
شاهدی که شهادت دروغ بدهد
و کسیکه رابطهٔ دوستان و خویشاوندان را به هم بزند.