امّا اكنون كه خدا را میشناسید -بهتر بگویم خدا شما را میشناسد- چگونه میتوانید دوباره به سوی ارواح ناچیز و پست برگردید؟ چرا مایلید دوباره بردگان آن ارواح شوید؟
اگرچه ناخوشی من آزمایش سختی برای شما بود، مرا خوار نشمردید و از من رویگردان نشدید. برعکس، طوری از من پذیرایی كردید كه گویی فرشتهٔ خدا یا حتّی مسیح عیسی بودم.
بدانید، آن اشخاصی كه توجّه زیادی به شما نشان میدهند نیّتشان خیر نیست! آنها تنها چیزی كه میخواهند این است كه شما را از من جدا سازند تا سرانجام شما نیز توجّه زیادی به آنها نشان دهید.
این داستان را برای تشبیه میتوان اینطور بیان كرد. این دو زن -دو پیمان هستند- یكی از كوه سینا ظاهر میشود و فرزندانی برای بردگی میآورد و اسمش هاجر است.
زیرا کتابمقدّس میفرماید: «شادباش ای زنی كه هرگز نزاییدهای
و ای تو كه هرگز درد زایمان را نچشیدهای.
فریاد كن و از شادمانی به صدا درآی
از آن رو كه تعداد فرزندان تو بیشتر از زنی است که شوهرش همیشه با او بوده است.»