«دوباره از کنار تو گذشتم و دیدم که به سن بلوغ رسیدهای. گوشهٔ ردای خود را بر تو گستردم و عریانی تو را پوشاندم. با تو سوگند یاد کردم و با تو پیمان بستم و تو از آنِ من شدی.» خداوند متعال چنین میفرماید.
تو جواهرات طلا و نقره داشتی و همواره جامههای قلّابدوزی شده و ابریشم بر تن داشتی. نان تو از بهترین آردها درست میشد و روغن زیتون و عسل برای خوردن داشتی. زیبایی تو خیره کننده بود و تو ملکه شدی.
«بنابراین، دست خود را علیه تو بلند نموده و سهم تو را کم کردم و تو را به ارادهٔ دشمنانت تسلیم کردم، یعنی به فلسطینیان که از کردار شرمآور تو متنفّر هستند.
خداوند متعال میفرماید: «تو خود را برهنه کردی و چون فاحشهای، خودت را در اختیار عاشقانت و همه بُتهایت قرار دادی و فرزندان خود را کُشتی و قربانی بُتها کردی.
بنابراین همهٔ عاشقانت را که از وجودشان لذّت میبردی و آنهایی را که معشوق تو بودند و کسانی را که از آنها نفرت داشتی، به دور تو جمع میکنم و تو را در برابر آنها برهنه میسازم تا عریانی تو را ببینند.
تو را به دست ایشان میسپارم. ایشان بتخانههایی را که در آن روسپیگری میکردی ویران میکنند. ایشان لباس و جواهرات تو را خواهند گرفت و تو را برهنه و عریان رها خواهند کرد.
براستی تو دختر مادرت هستی، او شوهر و فرزندان خود را رها کرد. تو مانند خواهرانت هستی که از شوهران و فرزندان خود بیزار بودند. مادرت حِتّی و پدرت اموری بود.
گناه سدوم و دخترانش این بود که چون همهچیز را به فراوانی داشتند و در رفاه و آسایش زندگی میکردند، مغرور شده بودند و به بینوایان و نیازمندان کمک نمیکردند.
«سامره نصف گناهان تو را مرتکب نشد، کارهای زشت تو بمراتب بیشتر از خواهرانت بوده است. فساد تو به حدّی است که در مقایسه با خواهرانت، ایشان بیگناه به نظر میرسند.
اینک باید شرمساری خود را تحمّل کنی، گناهان تو به حدّی از خواهرانت بدتر است که ایشان در کنار تو بیگناه بهنظر میرسند. اکنون سرافکنده و خجل شو، زیرا تو باعث میشوی که خواهرانت پاک بهنظر برسند.»
تو به یاد خواهی آورد که چگونه رفتار کردهای و هنگامیکه خواهران بزرگ و کوچکت را به تو بازگردانم، شرمسار خواهی شد. من اجازه میدهم ایشان چون دختران تو باشند، گرچه این قسمتی از پیمان من با تو نبود.