سَمِعْتُ فَارْتَعَدَتْ أَحْشَائِي. مِنَ الصَّوْتِ رَجَفَتْ شَفَتَايَ. دَخَلَ النَّخْرُ فِي عِظَامِي، وَارْتَعَدْتُ فِي مَكَانِي لأَسْتَرِيحَ فِي يَوْمِ الضَِّيقِ، عِنْدَ صُعُودِ الشَّعْبِ الَّذِي يَزْحَمُنَا.
وقتی اینها را میشنوم،
از ترس بدنم تکان میخورد و لبهایم میلرزند.
اندامم سست میشود
و پاهایم به لرزه میآیند.
در انتظار روزی هستم
که خدا آن مردمی را که ما را مورد حمله قرار دادند مجازات کند.