وَلَمَّا نَظَرَ يُوسُفُ إِخْوَتَهُ عَرَفَهُمْ، فَتَنَكَّرَ لَهُمْ وَتَكَلَّمَ مَعَهُمْ بِجَفَاءٍ، وَقَالَ لَهُمْ: «مِنْ أَيْنَ جِئْتُمْ؟» فَقَالُوا: «مِنْ أَرْضِ كَنْعَانَ لِنَشْتَرِيَ طَعَامًا».
وقتی یوسف برادران خود را دید آنها را شناخت. امّا طوری رفتار كرد كه گویی آنها را نمیشناسد. یوسف با خشونت از آنها پرسید: «شما از كجا آمدهاید؟»
آنها جواب دادند: «ما از كنعان آمدهایم تا آذوقه بخریم.»