ای شما که الهههای را باروری میپرستید و زیر درختان مقدّس خودتان مقاربت میکنید، و ای کسانیکه فرزندان خود را در غارهای سنگی در کنار بستر وادیها قربانی میکنید.
شما سنگهای صاف شده را از بستر وادیها برمیدارید و آنها را به عنوان خدا میپرستید. شما به عنوان قربانی بر سر آنها شراب میریزید و از غلاّت خود به آنها میدهید. آیا فکر میکنید من از این چیزها خشنودم؟
شما بُتهای وقیح خود را در داخل خانهٔ خود میگذارید. شما مرا ترک کردید. شما لباس خود را در میآورید و با معشوقههایی که اجیر کردهاید، برای همخوابگی به بسترهای بزرگ خود میروید، و در آنجا شهوت خود را ارضاء میکنید.
شما با عطریّات و روغنهای معطر خود را میآرایید و برای پرستش بت مولِک میروید. قاصدانی به هرجا -حتّی به دنیای مردگان- میفرستید تا بُتهای تازهای برای پرستش پیدا کنید.
برای یافتن سایر خدایان خود را خسته میکنید. ولی دست بردار نیستید. شما فکر میکنید، بُتهای کریه شما به شما توانایی میبخشند و دیگر هیچوقت ضعیف نخواهید شد.
خداوند میگوید: «این خدایان کیستند که آنقدر از آنها میترسی، به حدّی که تو به من دروغ میگویی و کاملاً مرا فراموش کردهای؟ آیا بهخاطر اینکه مدّتی ساکت بودم دیگر برای من احترامی قایل نیستی؟
وقتی برای کمک فریاد میزنی، بگذار همان بُتهای تو -که با نسیم بادی به اطراف پراکنده میشوند- تو را نجات دهند! امّا کسانیکه به من توکّل کنند، در این زمین زندگی خواهند کرد و مرا در معبد بزرگ خودم پرستش خواهند کرد.»
«من خدای قدّوس و متعال هستم؛ خدایی که ابدی است. جایگاه من در مکانی مقدّس و متعال است، در عین حال در میان مردمی زندگی میکنم که فروتن و توبهکار میباشند تا اعتماد و امیدشان را به آنها بازگردانم.