فرشتهٔ خداوند، از جلجال به بوکیم رفت و به قوم اسرائیل گفت: «من شما را از مصر به سرزمینی که وعدهٔ مالکیّت آن را به اجدادتان داده بودم، آوردم. به آنها گفتم: هرگز پیمانی را که با شما بستهام، نخواهم شکست.
بنیاسرائیل در طول زندگانی یوشع و همچنین در زمان حیات رهبران قوم، که همهٔ کارهایی را که خداوند برای قوم اسرائیل کرده بود، با چشم خود دیده بودند، به خداوند وفادار ماندند.
پس از مدّتی، آن نسل از دنیا رفتند و نسل دیگری بعد از آنها به وجود آمدند. این نسل نه خداوند را میشناختند و نه کارهای او را که برای مردم اسرائیل انجام داده بود، دیده بودند.
خداوند خدای اجداد خود را ترک کردند، همان خدایی که آنها را از مصر بیرون آورد. آنها خدایان مردمی را که در همسایگیشان زندگی میکردند پرستش نموده، در مقابل آنها سجده کردند و به این ترتیب، خداوند را به خشم آوردند.
هر جایی که برای جنگ میرفتند، دست خداوند برضد ایشان بود و مانع پیروزی آنها میگردید، زیرا خداوند از پیش به آنها گفته و قسم خورده بود که این کار را میکند.
امّا بنیاسرائیل از این رهبران اطاعت نکردند. آنها خداوند را ترک نموده، بُتها را پرستش نمودند. اجداد آنها از فرمانهای خدا اطاعت میکردند، امّا این نسل جدید خیلی زود از انجام آن باز ایستادند.
هر زمان که خداوند رهبری را برای بنیاسرائیل تعیین میکرد، او را کمک مینمود و تا زمانی که آن رهبر زنده بود، مردم را از دست دشمنانشان میرهانید. خداوند بر آنها رحمت مینمود، زیرا آنها به دلیل رنج و مرارت و ظلمی که میدیدند، ناله میکردند.
امّا بعد از آن که آن رهبر فوت میکرد، آنها به راههای شرارتآمیز خود بازمیگشتند و بدتر از اجداد خود عمل میکردند. بُتها را پرستش مینمودند و در مقابل آنها سجده میکردند و به کارهای شرارتبار خود ادامه میدادند.