این بُتها مثل مترسکهایی در یک جالیزار هستند،
آنها نمیتوانند چیزی بگویند،
و باید آنها را حمل کرد،
چون خودشان نمیتوانند راه بروند.
از آنها نترسید،
آنها نه میتوانند به شما آسیبی برسانند،
و نه میتوانند برایتان کار خیری انجام دهند.»
بُتهایشان را با نقرهای از اسپانیا
و طلایی از اوفاد روکش میکنند.
بعد آنها را با لباسهایی به رنگ بنفش و ارغوانی
که بافندگان ماهر بافتهاند، میپوشانند.
به فرمان اوست که ابرها میغرّند.
اوست که ابرها را از دورترین نقاط جهان میآورد.
اوست که در میان باران برق ایجاد میکند،
و هم اوست که باد را از خزانههای خود بیرون میفرستد.
با دیدن چنین چیزهایی، انسانها فکر میکنند که چقدر احمق و بیشعورند،
آنها که بُتها را میسازند آدمهای سرخوردهای هستند،
چون خدایانی که میسازند، دروغین و بیجاناند.
چادرهای ما خراب شده
و ریسمانهای آن پاره شدهاند.
فرزندان ما همه رفتهاند،
دیگر کسی نمانده تا چادرهای ما را برپا کند،
و کسی نمانده تا پردههای آنها را آویزان کند.»
گوش دهید! اخبار تازهای رسیده است!
از ملّتی که در شمال هستند هیاهوی زیادی به گوش میرسد،
ارتش آن، شهرهای یهودا را
تبدیل به بیابان و لانهٔ شغالان کرده است.»
خشم خود را متوجّه ملّتهایی کن که تو را پرستش نمیکنند.
و تو را ترک کردهاند.
آنها قوم تو را کشتهاند،
ما را کاملاً نابود و این سرزمین را ویران ساختهاند.