سلیمان برای حیرام، پادشاه صور، پیام فرستاد: «همانطور که برای پدرم، داوود الوار سرو فرستادی تا برای خود خانهای بسازد و در آن زندگی کند، برای من نیز بفرست.
اکنون من در شرف ساختن معبدی برای احترام خداوند خدایم هستم که به او تقدیم کنم برای سوزاندن بُخور خوشبو، برای اهدای دایمی نان مقدّس و قربانیهای سوختنی در هر صبح و عصر روزهای سبت و در ماه نو و جشنهای معیّن شدهٔ خداوند خدای ما؛ این فرمان خداوند به اسرائیل، برای همیشه است.
امّا کیست که بتواند برای او معبدی بسازد؟ زیرا او در آسمان، در بالاترین آسمانها نیز نمیگنجد. پس من کیستم که معبدی برای او بسازم؟ به جز مکانی که در حضور وی بُخور بسوزانند.
پس اکنون مردی ماهر که با طلا، نقره، برنز و آهن و همچنین در کندهکاری آزموده باشد و بتواند با پارچههای بنفش، قرمز و آبی کار کند، بفرست تا با کارگران ماهری که در نزد من در یهودا و اورشلیم هستند باشد، این کارگران را پدرم داوود آماده کرده بود.
حیرام همچنین گفت: «ستایش بر خداوند خدای اسرائیل، که آسمان و زمین را آفرید، که به داوود پادشاه چنین پسر خردمندی داده است که پر از دانش و بینش است که معبدی برای خداوند و کاخ پادشاهی برای خود خواهد ساخت.
مادر او از طایفهٔ دان و پدرش از اهالی صور است. او در مورد کار کردن باطلا، نقره، برنز، آهن، سنگ و چوب و پارچههای بنفش، آبی و پارچههای مرغوب آموزش دیده است. او میتواند هرگونه کندهکاری و طراحی را که به او واگذار شود با همکاری هنرمندان شما و هنرمندان سرورم، پدر شما داوود، انجام دهد.
ما آنچه الوار از لبنان نیاز داشته باشید خواهیم برید و آنها را به صورت دستهٔ الواری به هم پیوسته و شناور به بندر یافا خواهیم فرستاد، شما آنها را به اورشلیم ببرید.»
آنگاه سلیمان تمام بیگانگانی را که در سرزمین اسرائیل زندگی میکردند، سرشماری کرد. مثل آماری که پدرش داوود گرفته بود. تعداد بیگانگان صد و پنجاه و سه هزار و ششصد نفر بود.
هفتاد هزار نفر از آنان را به کارگری، هشتاد هزار نفر را به سنگتراشی در کوهپایهها و سه هزار و ششصد نفر را به عنوان ناظر گماشت تا مردم را مجبور به کار کنند.