البتّه فلسفه و حكمتی هست كه آن را در میان اشخاصی كه در روح بالغ هستند بیان میکنیم، امّا آن حكمتی نیست كه متعلّق به این جهان و یا حکمرانان این جهان باشد -حكمرانانی كه به سوی نابودی پیش میروند-
Bölcseséget pedig a tökéletesek között szólunk; ámde nem e világnak, sem e világ veszendő fejedelmeinek bölcseségét;
كیست كه بهتر از روح شخص با باطن او آشنا باشد؟ به همان طریق، هیچکس جز روح خدا با خدا آشنا نیست.
Mert kicsoda tudja az emberek közül az ember dolgait, hanemha az embernek lelke, a mely ő benne van? Azonképen az Isten dolgait sem ismeri senki, hanemha az Istennek Lelke.
ما دربارهٔ این حقایق با عباراتی كه از حكمت انسان ناشی میشود سخن نمیگوییم، بلكه با آنچه كه روحالقدس به ما میآموزد. و به این وسیله تعالیم روحانی را برای اشخاص روحانی بیان مینماییم.
Ezeket prédikáljuk is, nem oly beszédekkel, melyekre emberi bölcseség tanít, hanem a melyekre a Szent Lélek tanít; lelkiekhez lelkieket szabván.
کسیکه روحانی نیست، نمیتواند تعالیم روح خدا را بپذیرد، زیرا به عقیدهٔ او این تعالیم پوچ و بیمعنی هستند و در واقع، چون تشخیص اینگونه تعالیم محتاج به بینش روحانی است، آنها نمیتوانند آن را درک كنند.
Érzéki ember pedig nem foghatja meg az Isten Lelkének dolgait: mert bolondságok néki; meg sem értheti, mivelhogy lelkiképen ítéltetnek meg.