خداوند مرا به دروازهٔ معبد بزرگ، جایی که مردم یهودا برای عبادت میرفتند فرستاد. او به من گفت که آنجا بایستم و آنچه را که خداوند متعال، خدای اسرائیل میخواست اعلام کنم و بگویم: «راههایی که میروید و کارهایی که انجام میدهید باید تغییر یابد. در آن صورت اجازه خواهم داد در اینجا به زندگی خود ادامه دهید.
خداوند مرا به دروازهٔ معبد بزرگ، جایی که مردم یهودا برای عبادت میرفتند فرستاد. او به من گفت که آنجا بایستم و آنچه را که خداوند متعال، خدای اسرائیل میخواست اعلام کنم و بگویم: «راههایی که میروید و کارهایی که انجام میدهید باید تغییر یابد. در آن صورت اجازه خواهم داد در اینجا به زندگی خود ادامه دهید.
خداوند مرا به دروازهٔ معبد بزرگ، جایی که مردم یهودا برای عبادت میرفتند فرستاد. او به من گفت که آنجا بایستم و آنچه را که خداوند متعال، خدای اسرائیل میخواست اعلام کنم و بگویم: «راههایی که میروید و کارهایی که انجام میدهید باید تغییر یابد. در آن صورت اجازه خواهم داد در اینجا به زندگی خود ادامه دهید.
دیگر این کلمات فریبنده را باور نکنید و نگویید، 'ما در اینجا، در معبد بزرگ خداوند در امن و امان هستیم، این معبد بزرگ خداوند است، این معبد بزرگ خداوند است!'
حق غریبان، یتیمان و بیوهزنان را پایمال نکنید. از کشتن مردمان بیگناه در این سرزمین اجتناب کنید. خدایان دیگر را پرستش نکنید، چون اینکار موجب نابودی شما خواهد شد.
پس من همان کاری را که با شیلوه کردم، با معبد بزرگ خودم که شما به آن اطمینان دارید، خواهم کرد. در اینجا، در این مکانی که آن را به اجداد شما و به خود شما دادم، من همان کاری را خواهم کرد که در شیلوه انجام دادم.
بچّهها هیزم میآورند، مردان آتش میافروزند، زنها کلوچههایی میپزند تا به الههای که آنها آن را ملکهٔ آسمان مینامند، تقدیم کنند. آنها همچنین به خدایان دیگر شراب تقدیم میکنند تا خشم مرا برانگیزانند.
پس این معبد بزرگ، این مردم و حیوانات آنها و حتّی درختان و محصولات زمین همه مورد غضب قرار خواهند گرفت. خشم من مثل آتشی است که کسی قادر به فرونشاندن آن نخواهد بود.
«ای قوم من، شما بعضی از قربانیها را تماماً روی قربانگاه میسوزانید و برخی را اجازه دارید که بخورید. آنچه من، خداوند متعال به شما میگویم این است که میتوانید تمام آن را بخورید.
حکم من برای آنها این بود که از من اطاعت کنند تا من خدای آنها و آنها قوم من باشند. به ایشان گفتم همانطور زندگی کنند که من از آنها خواسته بودم تا زندگی بر وفق مرادشان باشد.
امّا آنها گوش ندادند و توجّهی نکردند. در عوض آنچه دلهای سرکش و شریر آنها میخواست، همان را انجام دادند و آنها به جای اینکه آدمهای بهتری شوند، بدتر شدند.
«پس ای ارمیا، تو تمام این چیزها را به قوم خواهی گفت، ولی آنها به تو گوش نخواهند داد. تو آنها را به سوی خود فرا خواهی خواند، امّا آنها پاسخی نخواهند داد.
تو به آنها خواهی گفت که قومشان از من، خداوند، خدای خود اطاعت نمیکنند و از مجازات خودشان درس نمیگیرند. وفاداری ساقط شده و دیگر کسی حتّی دربارهٔ آن حرف نمیزند.
در درّهٔ هنوم قربانگاهی ساختهاند به نام توفت تا در آنجا پسران و دختران خود را در آتش قربانی کنند. من به آنها چنین حکمی نداده بودم، چنین چیزی به فکر من خطور نکرده بود.
پس زمانی خواهد آمد که دیگر آن محل به نام توفت یا درّهٔ هنوم خوانده نخواهد شد، بلکه آن را به نام درّهٔ کشتارگاه خواهند شناخت. مردم را در آنجا دفن خواهند کرد، چون جای دیگری برای دفن آنها وجود نخواهد داشت.
این سرزمین به یک بیابان مبدل میشود و من به صدای شادمانی و خوشی و به آوازهای نشاطانگیز جشنهای عروسی در شهرهای یهودا و کوچههای اورشلیم پایان خواهم داد.