خداوند به من گفت: «در وسط حیاط معبد بزرگ بایست و هرچه را به تو امر کردهام، به مردمی که از شهرهای یهودا برای پرستش به اینجا میآیند، اعلام کن و کلمهای از آن را کم نکن.
شاید مردم گوش کنند و از راههای ناراست خود بازگردند. اگر آنها بازگردند، من هم از تصمیم خود برای نابودی آنها که بهخاطر شرارتهایشان بود منصرف خواهم شد.»
اگر به بیاطاعتی ادامه دهید، در آن صورت همان بلایی که بر سر شیلوه آوردم، بر سر این معبد بزرگ نیز خواهم آورد و تمام ملّتها اسم این شهر را به عنوان نفرین به کار خواهند برد.»
چرا به نام خداوند نبوّت کرده میگویی که این معبد بزرگ به سرنوشت شیلوه مبتلا خواهد شد و این شهر ویران میشود و دیگر کسی در آن زندگی نخواهد کرد؟» آنگاه مردم از هر طرف دور من ازدحام کردند.
شما باید راه و روش و کردار خود را در زندگی تغییر دهید و از خداوند، خدای خود اطاعت کنید. اگر شما چنین کنید، او نیز از تصمیم خود برای نابودی شما منصرف خواهد شد.
امّا شما مطمئن باشید چه میکنید: اگر مرا بکشید شما و مردم این شهر باید بدانید که مرد بیگناهی را کشتید، خون او به گردن شما خواهد بود، چون خداوند مرا فرستاده تا این پیام را به شما بدهم.
«در زمانی که حزقیا پادشاه یهودا بود، میکای مورشتی که یک نبی بود، به مردم گفته بود که خداوند متعال گفته است: 'صهیون مثل مزرعهای که شخم میزنند، زیر و رو خواهد شد،
اورشلیم به تپّهای مخروبه
و کوهی که معبد بزرگ بر آن است، به جنگلی مبدّل خواهد شد.'
حزقیای پادشاه و مردم یهودا میکا را نکشتند. برعکس، حزقیا برای خداوند احترام قایل بود و سعی کرد حمایت او را جلب کند. خداوند نیز از مصیبتی که گفته بود به سر آنها خواهد آورد، منصرف شد. اکنون نزدیک است ما بلای بزرگی برای خود به وجود آوریم.»