هرقدر که دنبال عاشقان خود بدود، نمیتواند به آنها برسد، به جستجویشان میرود، امّا آنها را پیدا نمیکند. آنگاه میگوید: «نزد شوهر اول خود برمیگردم، زیرا وقتی همراه او بودم وضع خوبی داشتم.»
ولی حالا غلّه و شرابی را که در وقت و موسمش برای او تهیّه میکردم به او نخواهم داد و پوشاک پشمی و ابریشمی را که برای پوشانیدن برهنگیاش به او میدادم، پس خواهم گرفت.
تاکستانها و درختان انجیرش را که میگفت، اینها مُزد من هستند که عاشقانم به من دادهاند، خشک میسازم. آنها را به جنگلی تبدیل میکنم تا میوههایش خوراک حیوانات وحشی گردد.
خداوند میگوید بهخاطر اینکه در روزهای عید برای بت بعل بُخور خوشبو دود میکرد، خود را با انگشتر و زیور میآراست و دنبال عاشقان خود میرفت و مرا فراموش میکرد، او را مجازات خواهم کرد.
در آنجا تاکستانهایش را به او پس میدهم، «دشت عخور» یعنی دشت زحمات را برایش به «دروازهٔ امید» تبدیل میکنم. در آنجا مانند روزهای جوانیاش، هنگامیکه از سرزمین مصر بیرون آمد، سرود خواهد خواند.
در آن زمان، بین شما و حیوانات وحشی، مرغان هوا و خزندگان پیمانی میبندم. کمان و شمشیر را از بین میبرم و به جنگها پایان میدهم تا در آسایش و امنیّت زندگی کنید.
قوم اسرائیل را برای خود در زمین میکارم.
بر کسانیکه «رحمت نشده» بودند رحمت میکنم
و به آنهایی که گفته بودم
«قوم من نیستید» میگویم «شما قوم من هستید»
و آنها جواب میدهند: «تو خدای ما هستی.»