بعد از آن یوسف پنج نفر از برادرانش را برداشت و به نزد فرعون رفت و به او گفت: «پدر و برادرانم با گلّه و رمه و هرچه دارند از كنعان به نزد من آمدهاند و اكنون در منطقهٔ جوشن هستند.»
و بهخاطر این به اینجا آمدهایم كه، در كنعان قحطی خیلی شدید است و ما علفزار برای چرانیدن گلّههای خود نداریم. حالا از شما تقاضا داریم اجازه بدهید كه ما در منطقهٔ جوشن ساكن شویم.»
تمام سرزمین مصر در اختیار توست. ایشان را در بهترین زمینها و در منطقهٔ جوشن سكونت بده. اگر در بین آنها مردان كاردانی هم هستند ایشان را سرپرست گلّهداران من بگردان.»
یوسف همان طوری كه فرعون دستور داده بود، پدر و برادرانش را در مصر در بهترین زمینهای آنجا در نزدیكی شهر رعمسیس سكونت داد و در آنجا، املاكی را به ایشان بخشید.
وقتی تمام پولها در مصر و كنعان تمام شد، مصریها به نزد یوسف آمدند و گفتند: «پول ما تمام شده. تو به ما خوراک بده و كاری بكن كه ما از گرسنگی نمیریم.»
بنابراین آنها حیوانات خود را پیش یوسف آوردند و یوسف در مقابل اسب و گوسفند و بُز و گاو و الاغ به آنها غلّه میداد. در آن سال یوسف در مقابل حیوانات به ایشان غلّه داد و آنها را سیر نمود.
سال بعد دوباره آنها نزد یوسف آمدند و گفتند: «ای آقا، ما حقیقت را از تو پنهان نمیكنیم، پول ما تمام شده و همهٔ حیوانات ما هم مال شماست. دیگر به غیراز بدنها و زمینهایمان چیزی نداریم كه به تو بدهیم.
بیا خود ما و زمینهای ما را هم به عوض غلّه بخر و مگذار مزارع ما از بین بروند. ما غلامان فرعون خواهیم شد و زمینهای ما هم مال فرعون باشد، به ما غلّه بده تا بخوریم و نمیریم و در مزارع خود بكاریم تا زمین از بین نروند.»
یوسف تمام زمینهای مصر را برای فرعون خرید و همهٔ مصریان مجبور شدند كه زمینهای خود را بفروشند. چون قحطی بسیار شدید شده بود. به این ترتیب تمام زمینها جزو املاک فرعون شد.
پس یوسف این را در سرزمین مصر قانونی كرد كه یک پنجم محصول باید به فرعون داده شود. این قانون هنوز هم در مصر باقی است؛ به غیراز زمین كاهنان كه جزء املاک فرعون نبود.