فَلَمَّا رَأَى حَمُو مُوسَى كُلَّ مَا هُوَ صَانِعٌ لِلشَّعْبِ، قَالَ: «مَا هذَا الأَمْرُ الَّذِي أَنْتَ صَانِعٌ لِلشَّعْبِ؟ مَا بَالُكَ جَالِسًا وَحْدَكَ وَجَمِيعُ الشَّعْبِ وَاقِفٌ عِنْدَكَ مِنَ الصَّبَاحِ إِلَى الْمَسَاءِ؟»
وقتی یترون تمام کارهایی را که موسی انجام میداد دید، از موسی پرسید: «این چهکاری است که تو برای مردم انجام میدهی؟ چرا همهٔ اینکارها را به تنهایی انجام میدهی و مردم از صبح تا شب اینجا منتظر میایستند تا با تو مشورت کنند؟»