داوود گفت: «چون پدر او ناحاش همیشه با من مهربان و وفادار بود، من هم به پاس خوبیهای او به پسرش احسان و خوبی میکنم.» پس داوود تسلیّت نامهای به دست خادمان خود برای او فرستاد.
وقتی خادمان داوود به سرزمین عمونیان آمدند،
مأموران حانون به او گفتند: «این اشخاص را داوود برای تسلیّت و بهخاطر احترام به پدرت نفرستاده است. اینها برای جاسوسی آمدهاند تا پیش از آنکه به ما حمله کنند، وضع و حال اینجا را بررسی نمایند.»
هنگامیکه عمونیان پی بردند که با کاری که کردهاند، خشم و غضب داوود را برانگیختهاند، بیست هزار سرباز پیاده را از سوریان بیت رحوب و صوبه، یکهزار نفر را از پادشاه معکه و دوازده هزار نفر را از مردم طوب اجیر کردند.
وقتی پادشاهانی که تابع هددعزر بودند، دیدند که از دست بنیاسرائیل شکست خوردند، با بنیاسرائیل صلح کردند و تابع آنها شدند و سوریان دیگر از ترس، به کمک عمونیان نرفتند.