II Samuel 21

Men under Davids tid uppstod en hungersnöd, som varade oavbrutet i tre år; då sökte David HERRENS ansikte. HERREN svarade: »För Sauls och hans blodbefläckade hus' skull sker detta, därför att han dödade gibeoniterna.4 Mos. 27,21.
در دوران سلطنت داوود سه سال خشکسالی شد. داوود به درگاه خداوند دعا کرد و خداوند به او پاسخ داد و فرمود: «این خشکسالی نتیجهٔ گناه شائول و خاندان اوست که جبعونیان را کشتند.»
Då kallade konungen till sig gibeoniterna och talade med dem. Men gibeoniterna voro icke israeliter, utan en kvarleva av amoréerna och fastän Israels barn hade givit dem sin ed, hade Saul, i sin nitälskan för Israels barn och för Juda, försökt att nedgöra dem.Jos. 9,15, 19.
پس پادشاه، جبعونیان را به حضور خود فراخواند. (جبعونیان از قوم اسرائیل نبودند، بلکه گروهی از باقیماندگان اموریان بودند. بنی‌اسرائیل قسم خورده بودند که هرگز به روی آنها شمشیر نکشند. امّا شائول به‌خاطر تعصّبات ملّی قصد کشتن آنها را کرد.)
David sade nu till gibeoniterna: »Vad skall jag göra för eder, och varmed skall jag bringa försoning, så att I välsignen HERRENS arvedel?»
داوود از ایشان پرسید: «چه کاری می‌توانم برای شما انجام دهم تا جبران گذشته بشود تا شما قوم خداوند را برکت بدهید؟»
Gibeoniterna svarade honom: »Vi fordra icke silver och guld av Saul och hans hus, ej heller hava vi rätt att döda någon man i Israel.» Han frågade: »Vad begären I då att jag skall göra för eder?»
آنها جواب دادند: «ما از شائول و خاندان او نقره و طلا نمی‌خواهیم و نمی‌خواهیم کسی از مردم اسرائیل کشته شود.» پادشاه پرسید: «پس چه می‌خواهید؟»
De svarade konungen: »Den man som ville förgöra oss, och som stämplade mot oss, för att vi skulle bliva utrotade och icke mer hava bestånd någonstädes inom Israels land,
آنها گفتند: «هفت پسر شائول را به ما بدهید. فرزندان کسی‌که می‌کوشید ما را از بین ببرد تا کسی از ما در اسرائیل باقی نماند. ما آنها را در جبعه، شهر شائول که پادشاه برگزیدهٔ خداوند بود به دار خواهیم آویخت.» پادشاه قبول کرد و گفت: «آنها را به شما می‌دهم.»
av hans söner må sju utlämnas till oss, så att vi få upphänga dem för HERREN i Sauls, HERRENS utvaldes, Gibea.» Konungen sade: »Jag skall utlämna dem.»4 Mos. 25,4.
آنها گفتند: «هفت پسر شائول را به ما بدهید. فرزندان کسی‌که می‌کوشید ما را از بین ببرد تا کسی از ما در اسرائیل باقی نماند. ما آنها را در جبعه، شهر شائول که پادشاه برگزیدهٔ خداوند بود به دار خواهیم آویخت.» پادشاه قبول کرد و گفت: «آنها را به شما می‌دهم.»
Men konungen skonade Mefiboset, Sauls son Jonatans son, för den ed vid HERREN, som de, David och Jonatan, Sauls son, hade svurit varandra.1 Sam. 18,3 f. 20,15 f., 23, 42. 23,18.
امّا پادشاه مفیبوشت، پسر یوناتان را نداد، زیرا داوود و یوناتان در حضور خداوند قسم خورده بودند.
Däremot tog konungen de två söner, Armoni och Mefiboset, som Rispa, Ajas dotter, hade fött åt Saul, och de fem söner som Mikal, Sauls dotter, hade fött åt meholatiten Adriel, Barsillais son1 Sam. 18,19. 2 Sam. 3,7.
پس دو پسر رصفه را که برای شائول به دنیا آورده بود، یعنی ارمونی و مفیبوشت و پنج پسر میرب، دختر شائول را که برای عدرییل پسر برزلائی محولاتی به دنیا آورده بود به دست آنها سپرد.
och överlämnade dem åt gibeoniterna, och dessa upphängde dem på berget inför HERREN, så att de omkommo, alla sju på en gång. Och det var under de första skördedagarna, när kornskörden begynte, som de blevo dödade.
آنها همه را در حضور خداوند بر آن کوه به دار آویختند و همهٔ آنها جان سپردند. روزی که آنها را کشتند، همزمان با روز اول فصل دروی جو بود.
Då tog Rispa, Ajas dotter, sin sorgdräkt och hade den till sitt läger ovanpå klippan från det att skörden begynte, ända till dess att vattnet strömmade ned över dem från himmelen; och hon tillstadde icke himmelens fåglar att slå ned på dem om dagen, ej heller markens vilda djur att göra det om natten.
رصفه، همسر صیغه‌ای شائول، دختر آیه، پلاسی را گرفت و برای خود به روی صخره‌ای انداخت. در تمام موسم درو تا روزی که باران بارید، در آنجا ماند و از جنازهٔ دو پسرش شبانه‌روز نگهداری کرد تا پرندگان به آنها کاری نداشته باشند.
När det blev berättat för David vad Rispa, Ajas dotter, Sauls bihustru, hade gjort
هنگامی‌که داوود این خبر را شنید،
begav sig David åstad och hämtade Sauls och hans son Jonatans ben från borgarna i Jabes i Gilead. Dessa hade nämligen i hemlighet tagit deras kroppar bort ifrån den öppna platsen i Bet-San, där filistéerna hade hängt upp dem, när filistéerna slogo Saul på Gilboa.1 Sam. 31,11 f.
به مردان خود دستور داد تا استخوانهای آنها را جمع کنند و ضمناً چند نفر را به یابیش جلعاد فرستاد و از مقامات آنجا تقاضا کرد که استخوانهای شائول و یوناتان را برایش بفرستند. آنها اجساد شائول و یوناتان را از میدان عمومی شهرشان دزدیده بودند. فلسطینی‌ها آن دو را بعد از آنکه در سر کوه جلبوع کشتند، به آن میدان آوردند و آویزان کردند. وقتی استخوانها را آوردند آنها را با استخوانهای هفت نفر دیگر در قبرستان قیس، پدر شائول در شهر صیلع در سرزمین بنیامین دفن کردند. بعد از آن خداوند دعای ایشان را قبول کرد و خشکسالی از بین رفت.
Och då han hade fört Sauls och hans son Jonatans ben upp därifrån, samlade man ock ihop de upphängdas ben.
به مردان خود دستور داد تا استخوانهای آنها را جمع کنند و ضمناً چند نفر را به یابیش جلعاد فرستاد و از مقامات آنجا تقاضا کرد که استخوانهای شائول و یوناتان را برایش بفرستند. آنها اجساد شائول و یوناتان را از میدان عمومی شهرشان دزدیده بودند. فلسطینی‌ها آن دو را بعد از آنکه در سر کوه جلبوع کشتند، به آن میدان آوردند و آویزان کردند. وقتی استخوانها را آوردند آنها را با استخوانهای هفت نفر دیگر در قبرستان قیس، پدر شائول در شهر صیلع در سرزمین بنیامین دفن کردند. بعد از آن خداوند دعای ایشان را قبول کرد و خشکسالی از بین رفت.
Sedan begrov man Sauls och hans son Jonatans ben i Benjamins land, i Sela, i hans fader Kis' grav; man gjorde allt vad konungen hade bjudit. Och därefter hörde Gud landets bön.Jos. 18,28.
به مردان خود دستور داد تا استخوانهای آنها را جمع کنند و ضمناً چند نفر را به یابیش جلعاد فرستاد و از مقامات آنجا تقاضا کرد که استخوانهای شائول و یوناتان را برایش بفرستند. آنها اجساد شائول و یوناتان را از میدان عمومی شهرشان دزدیده بودند. فلسطینی‌ها آن دو را بعد از آنکه در سر کوه جلبوع کشتند، به آن میدان آوردند و آویزان کردند. وقتی استخوانها را آوردند آنها را با استخوانهای هفت نفر دیگر در قبرستان قیس، پدر شائول در شهر صیلع در سرزمین بنیامین دفن کردند. بعد از آن خداوند دعای ایشان را قبول کرد و خشکسالی از بین رفت.
Åter uppstod krig mellan filistéerna och Israel. Och David drog ned med sina tjänare, och de stridde mot filistéerna. Men David blev trött;
بار دیگر فلسطینی‌ها علیه اسرائیل جنگ را آغاز کردند و داوود و سربازانش با آنها وارد مبارزه شدند. در طول جنگ، داوود خسته و فرسوده شد.
och Jisbo-Benob, en av rafaéernas avkomlingar, vilkens lans vägde tre hundra siklar koppar, och som var iklädd en ny rustning, tänkte då döda David.
یشبی بنوب که از فرزندان غولها و وزن نیزهٔ برنزی او در حدود سه و نیم کیلو بود و یک شمشیر نو به کمر داشت، قصد کشتن داوود را کرد.
Men Abisai, Serujas son, kom honom till hjälp och slog filistéen till döds. Då besvuro Davids män honom att han icke mer skulle draga ut med dem i striden, så att han icke utsläckte Israels lampa.2 Sam. 18,3. 1 Kon. 11,36. 15,4. 2 Kon. 8,19 Ps. 132,17. Ords. 13,9.
امّا ابیشای، پسر صرویه به کمک داوود آمد و به فلسطینی حمله کرد و او را کشت. آنگاه مردان داوود به او گفتند: «از این به بعد تو نباید با ما به جنگ بروی، زیرا ما نمی‌خواهیم که چراغ اسرائیل خاموش شود.»
Därefter stod åter en strid med filistéerna vid Gob; husatiten Sibbekai slog då ned Saf, en av rafaéernas avkomlingar.1 Krön. 20,4.
بعد از آن در یک جنگ دیگر با فلسطینیان که در جوب به وقوع پیوست، سبکای حوشاتی، سفای را که یکی از فزرندان غولها بود، کشت.
Åter stod en strid med filistéerna vid Gob; Elhanan, Jaare-Oregims son, betlehemiten, slog då ned gatiten Goljat, som hade ett spjut vars skaft liknade en vävbom.1 Sam. 17,7. 1 Krön. 20,5.
باز در جنگ دیگری با فلسطینیان که آن هم در جوب بود، الحانان پسر یاعیر، لحمی را که برادر جلیات بود و نیزه‌ای به اندازهٔ نورد بافندگی داشت، کشت.
Åter stod en strid vid Gat. Där var en reslig man som hade sex fingrar på var hand och sex tår på var fot, eller tillsammans tjugufyra; han var ock en avkomling av rafaéerna.
در جنگ دیگری در جت، مرد قوی هیکل و قد بلندی بود که دست و پاهایش شش انگشت داشت، یعنی تعداد کلّ انگشتان دست و پایش بیست و چهار بود او از فرزندان غولها بود.
Denne smädade Israel; då blev han nedgjord av Jonatan, son till Simeai, Davids broder.1 Sam. 16,9. 2 Sam. 13,3. 1 Krön. 2,13.
چون اسرائیل را تحقیر کرد، برادرزادهٔ داوود، یوناتان پسر شمعه او را به قتل رساند.
Dessa fyra voro avkomlingar av rafaéerna i Gat; och de föllo för Davids och hans tjänares hand.
این چهار نفر همه از فرزندان غولها بودند که به دست داوود و مردان او کشته شدند.