پس نبوکدنصر هم با تمام سپاه خود آمد و در روز دهم از ماه دهم در نهمین سال سلطنت صدقیا به اورشلیم حمله کرد. آنها اطراف شهر اردو زدند و شهر را محاصره کردند
دیوارهای شهر درهم شکسته شد. گرچه بابلیها شهر را در محاصره داشتند، تمام سربازان موفّق شدند شبانه فرار کنند. آنها شهر را از راه باغهای سلطنتی ترک کردند و از دروازهٔ آب که دو دیوار را به هم مربوط میکرد، گذشتند و به سوی دشت اردن فرار کردند
بعد از آن، نبوزرادان همهٔ مردانی را که در شهر مانده بودند، به همراه بقیّهٔ صنعتگران و همچنین کسانیکه خودشان را به بابلیها تسلیم کرده بودند، همه را به اسارت به بابل برد.
بابلیها، ستونهای برنزی و پایههای آن را که در معبد بزرگ بود قطعهقطعه کردند و به همراه حوضچهٔ بزرگ و تمام برنزهایی که در معبد بزرگ بود، همه را به بابل بردند.
آنها همچنین بیلها و خاکاندازهایی که برای تمیز کردن قربانگاه استفاده میشد، چراغها، کاسههایی که برای نگاه داشتن خون قربانیها به کار میرفت، و کاسههای مخصوص سوزاندن بُخور و تمام وسایل برنزی دیگری که در معبد بزرگ از آنها استفاده میشد، همه را به بابل بردند.
آنها همچنین هر چیزی را که از طلا و نقره درست شده بود، مانند: منقلها، کاسهها برای نگاهداری خون قربانیها، ظروف مخصوص برای جمع کردن خاکستر، مشعلدانها، کاسههایی که برای سوزاندن بُخور به کار میرفت، جامهایی که برای ریختن شرابهای تقدیم شده استفاده میشد، همه را با خود بردند.
تمام اشیای برنزی که سلیمان پادشاه برای معبد بزرگ ساخته بود مانند: دو ستون و حوضچهٔ برنزی و مجسمهٔهای دوازده گاوی که حوضچه بر روی آنها قرار داشت را نیز با خود بردند. آنها آنقدر سنگین بودند که نمیتوانستند آنها را وزن کنند.
دو ستون کاملاً مثل هم بودند، ارتفاع آنها در حدود هشت متر و محیط آنها در حدود پنج و نیم متر بود. داخلشان خالی و ضخامت فلز جدار خارجی آن هفت سانتیمتر بود. در بالای هریک از ستونها تاجی قرار داشت، به ارتفاع دو متر و نیم. تمام اطراف ستونها کندهکاری و با شاخههای انارهای برنزی مزّین شده بود.
دو ستون کاملاً مثل هم بودند، ارتفاع آنها در حدود هشت متر و محیط آنها در حدود پنج و نیم متر بود. داخلشان خالی و ضخامت فلز جدار خارجی آن هفت سانتیمتر بود. در بالای هریک از ستونها تاجی قرار داشت، به ارتفاع دو متر و نیم. تمام اطراف ستونها کندهکاری و با شاخههای انارهای برنزی مزّین شده بود.
در داخل شهر او افسری که فرماندهی سربازان را به عهده داشت به همراه هفت نفر دیگر از مشاوران شخصی پادشاه، معاون فرمانده -که مسئول بایگانی ارتش بود- و شصت نفر از بزرگان یهودا، همه را به اسارت برد.
در سال بیست و سوم سلطنت نبوکدنصر، نبوزرادان، فرماندهٔ نگهبانان هفتصد و چهل و پنج نفر از یهودا را به اسیری برد. بنابراین در مجموع چهار هزار و ششصد نفر تبعید شدند.
در روز بیست و پنجم ماه دوازدهم سی و هفتمین سال اسارت یهویاکین، پادشاه یهودا، یعنی در نخستین سال سلطنت اویل مردوک در بابل، یهویاکین مورد لطف او قرار گرفت و او را از زندان آزاد کرد.