رفتند تا با پنج پادشاه دیگر یعنی بابرا پادشاه سدوم، بیرشا پادشاه غموره، شیناب پادشاه ادما، شمبر پادشاه زبوئیم و پادشاه بلا یعنی صوغر جنگ كنند.
آن دشت پُر از چاههای قیر بود و وقتی كه پادشاهان سدوم و غموره كوشش میكردند تا از حملهٔ دشمن فرار كنند در چاهها افتادند، ولی سه پادشاه دیگر به كوهها فرار كردند.
ولی یک نفر كه جان سالم بدر برده بود، آمد و تمام این وقایع را به اَبرام عبرانی اطّلاع داد. او در نزدیكی بلوطستان كه متعلّق به ممری اموریان است، زندگی میكرد. ممری و برادرانش اشكول و عانر هم پیمانهای اَبرام بودند.
وقتی اَبرام شنید كه برادرزادهاش دستگیر شده است، تمام مردان جنگی خود را كه سیصد و هجده نفر بودند احضار كرد و چهار پادشاه را تا دان تعقیب نمود.
پس هرچه كه آنها غارت كرده و با خود برده بودند، پس گرفت. او همچنین لوط برادرزادهٔ خود و تمام داراییاش و تمام زنان و زندانیان دیگر را بازگردانید.
وقتی اَبرام پس از پیروزی بر كدرلاعمر و پادشاهان دیگر باز میگشت، پادشاه سدوم برای استقبال او به دشت شاوه كه دشت پادشاه نیز گفته میشود، رفت.