من رفتم، زیرا خدا به وسیلهٔ الهام به من نشان داد كه رفتن من ضروری است و آن مژدهای را كه اكنون در میان ملل غیر یهود اعلام میکنم برای ایشان مطرح كردم. البتّه اول آن را محرمانه با افراد برجستهٔ كلیسا در میان گذاشتم، مبادا آنچه انجام داده بودم و یا انجام میدهم بیهوده باشد.
اگر چه عدّهای كه وانمود میکردند ایماندار هستند، میخواستند او را ختنه كنند. اینها مخفیانه به میان ما راه یافتند تا مانند جاسوسها اطّلاعاتی دربارهٔ آزادی ما در مسیح عیسی كسب كنند و ما را دوباره به بندگی شریعت درآورند.
بلكه آنها به این حقیقت پی بردند كه خدا مرا مأمور اعلام انجیل به غیر یهودیان ساخته است. همان طوری که وظیفهٔ اعلام انجیل به یهودیان را به پطرس محوّل كرده بود.
وقتی یعقوب و پطرس و یوحنا كه به ارکان كلیسا معروفند آن فیضی را كه خدا به من عطا فرموده بود تشخیص دادند، آنها دست من و برنابا را به علامت موافقت فشردند و قبول كردند كه ما در میان غیر یهودیان كار كنیم و آنان در میان یهودیان.
از آن رو كه پیش از رسیدن عدّهای از طرف یعقوب او با غیر یهودیان غذا میخورد، امّا با رسیدن آنها خود را كنار كشید و دیگر نمیخواست با غیر یهودیان غذا بخورد، مبادا اهل ختنه را برنجاند.
امّا وقتی دیدم رفتار آنان با حقیقت انجیل سازگار نیست، در حضور همه به پطرس خطاب كرده گفتم: «اگر تو با اینکه یهودی هستی، مانند غیر یهودیان زندگی میکنی و نه مانند یهودیان، چطور میتوانی غیر یهودیان را مجبور سازی كه مثل یهودیان زندگی كنند؟»
خوب میدانیم كه هیچکس با اجرای مقرّرات شریعت در حضور خدا کاملاً نیک محسوب نمیشود. بلكه فقط بر اثر ایمان به عیسی مسیح نیک محسوب میگردد. ما خود نیز به مسیح عیسی ایمان آوردیم تا به وسیلهٔ ایمان و نه با اجرای شریعت نیک شمرده شویم. نه فقط ما بلكه هیچ بشری از راه انجام احكام شریعت نمیتواند نیک محسوب شود.
پس اگر در ضمن تلاش خود برای رسیدن به نیكی مطلق كه در مسیح یافت میشود، دریابیم كه ما نیز مثل دیگران گناهكاریم، آیا باید مسیح را عامل گناه خود بدانیم؟ به هیچ وجه!
من با مسیح مصلوب شدهام به طوری که دیگر آنكه زندگی میکند من نیستم، بلكه مسیح است كه در من زندگی میکند و در خصوص این زندگانی جسمانیای كه اكنون دارم، فقط به وسیلهٔ ایمان به پسر خدا كه مرا محبّت كرد و جان خود را بهخاطر من داد، زندگی میکنم.