آنگاه شمعیای نبی نزد رحبعام و رهبران یهودا که بهخاطر شیشق در اورشلیم جمع شده بودند، آمد و به ایشان گفت: «خداوند چنین میفرماید: شما مرا ترک کردهاید، پس من شما را در دست شیشق رها میکنم.»
هنگامیکه خداوند دید که ایشان فروتن شدهاند، کلام خداوند بر شمعیا آمد و فرمود: «ایشان فروتن شدهاند، من نابودشان نخواهم کرد و به ایشان رهایی خواهم داد. خشم من به دست شیشق بر اورشلیم فرود نخواهد آمد.
پس شیشق فرعون علیه اورشلیم برآمد. او خزانههای معبد بزرگ و کاخ پادشاه را با خود برد، او هرچه بود را برداشت. او همهچیز را، شامل سپرهایی طلایی که سلیمان ساخته بود، با خود برد.
رحبعام در اورشلیم پادشاهی نمود و قدرت خود را افزایش داد. هنگامیکه رحبعام حکومت خود را آغاز کرد چهل و یک سال داشت. او هفده سال در اورشلیم، شهری که خداوند از میان طایفههای اسرائیل برگزید تا نام خود را بر آنجا بگذارد، حکومت کرد. مادرش نعمه عمونی نام داشت.