ای شهر صیدون، شادی و خوشی تو به پایان رسیده و مردمانت در رنج و ستم هستند. حتّی اگر آنها به قبرس بگریزند، در آنجا نیز در امان نخواهند بود.
“Eğlencen sona erdi, ey Sayda, erden kız!” dedi,
“Kirletildin.
Kalk, Kittim’e geç,
Orada bile rahat yüzü görmeyeceksin.”