«ای افرایم، چگونه تو را ترک کنم
و ای اسرائیل چطور بگذارم که بروی؟
نمیتوانم با تو مانند ادمه و صبوئیم رفتار کنم.
دلم در قفسهٔ سینهام از غصّه میتپد
و از شدّت ترحّم به رقّت میآید.
Hvor kan jeg ofre dig, Efraim, lade dig, Israel, fare, ofre dig ligesom Adma, gøre dig, som Zebojim? Mit Hjerte vender sig i mig, al min Medynk er vakt.