«بشنو، ای عاشقِ لذّتها،
و ای آن کسیکه فکر میکنی در امن و امان هستی؛
تو ادّعا میکنی که به بزرگی خدا هستی،
و هیچکس مانند تو نیست.
فکر میکردی که هیچوقت بیوه نخواهی شد
و غم از دست دادن فرزندانت را نخواهی دید.
Protož nyní slyšiž toto, ó rozkošná, (kteráž sedíš bezpečně, a říkáš v srdci svém: Já jsem, a není kromě mne žádné; nebuduť vdovou, aniž zvím o sirobě),