آنها جواب دادند: «در بین راه مردی را ملاقات کردیم و او به ما گفت: بازگردید و به پادشاه خود که شما را فرستاده است بگویید که خداوند میفرماید: 'آیا در اسرائیل خدایی نیست که تو از بعلزبوب، خدای عقرون راهنمایی میخواهی؟ پس از بستر بیماری برنمیخیزی و حتماً میمیری.'»
فَقَالُوا لَهُ: «صَعِدَ رَجُلٌ لِلِقَائِنَا وَقَالَ لَنَا: اذْهَبُوا رَاجِعِينَ إِلَى الْمَلِكِ الَّذِي أَرْسَلَكُمْ وَقُولُوا لَهُ: هكَذَا قَالَ الرَّبُّ: أَليسَ لأَنَّهُ لاَ يُوجَدُ فِي إِسْرَائِيلَ إِلهٌ أَرْسَلْتَ لِتَسْأَلَ بَعْلَ زَبُوبَ إِلهَ عَقْرُونَ؟ لِذلِكَ السَّرِيرُ الَّذِي صَعِدْتَ عَلَيْهِ، لاَ تَنْزِلُ عَنْهُ بَلْ مَوْتًا تَمُوتُ».