عیسی باز هم در كنار دریاچهٔ جلیل به تعلیم مردم پرداخت. جمعیّت زیادی دور او جمع شدند، به طوری که مجبور شد به قایقی كه روی آب بود، سوار شود و در آن بنشیند. مردم در كنار ساحل ایستاده بودند
امّا وقتیکه كاشته شود، رشد میکند و از هر بوتهٔ دیگری بلندتر میگردد و شاخههای آن به اندازهای بزرگ میشود كه پرندگان میتوانند در میان شاخههای آن لانه بسازند.»
در این موقع عیسی در عقب قایق، سر خود را روی بالشی گذارده و خوابیده بود. شاگردانش او را بیدار كردند و به او گفتند: «ای استاد، مگر در فكر ما نیستی؟ نزدیک است غرق شویم!»